روزمرگی هاى یک خاتون

اینجا منم و روزهاى در کنار تو بودن

روزمرگی هاى یک خاتون

اینجا منم و روزهاى در کنار تو بودن

بابا..

سلام جمعه :) 

قبلنا ک سرکار نمیرفتم و متاهل نبودم کلیییی از جمعه ها بدم میومد :) اما الان فقط منتظرم جمعه شه :)) 

خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ 

خو چهارشنبه بعد نوشتن طی یک عملیات انتحاری شروع کردم جمع کردن خونه و شستن ظرفا و لباسا با اینکه یکم بی حال بودم و فستم بودم اما خو اتاقمون خیلی مرتب و خوب شد تصمیم داشتم برای شام عدسی بپزم رفتم سراغ قفسه حبوبات دیدم ااااا ت شده عدسمون :( ز زدم اقای ن و اوشونم گف خو لوبیا بپز 

ازونجایی ک خیس نکرده بودم و ساعت٧:٣٠ بود ریختم تو زود پز ده دقیقه بعد ابکشش کردم دوباره با نمک و.. گذاشم پزید اقای ن اومد و شام خوردیم خوشمزه شده بود خعلی :) سریال و لالا و دیروز صبح بیدار شدیم اقای ن رف سرکار منم ک میخواسم برم بانک ٩:٣٠ بود بابایی پ داد ک خونه ای یا سرکار سریع بهش ز زدم اونم گف مامان کلاس داره ماشینو گذاشته خونه بیا بریم بیرون ناهارم خونه ما باشید گفم چشم و سریع ب اقای ن اطلاع دادم 

رفتم خونه بابا و بابا گف تا من خیارا رو بچینم ( تو باغچه خیار کاشته ) توام صبحونه بخور منم خوردم و رفتیم بیرون کارامون کردیم ناهار خریدیم و رفتیم مدرسه دنبال اجی بعدش میوه خلیدیم منم سریع دیدم کنار میوه فروشی جانبو هست رفتم عدس خریدم :)) اخه من فوبیا ت شدن وسایل دارم اگه یه چی نزدیک ت شدنش باشه یا ت بشه باید سریع جاش بیاد سکته میکنم :))) رفتیم خونه مامان و اقای ن هم اومده بودن ناهار خوردیم و استراحت کردیم بابا اینا رفتن مسجد منم ٤ کلاس داشتم ک البته اجی کلییییی غرغر کرد ک چرا میری قول دادم بعد کلاس باز برگردم اونجا ماشینو برداشیم اقای ن منو پیاده کرد خودش رف پیش دوستش :) عصرم ک برگشتیم یکمی نشستیم بابا گف برید شام بخرید خلاصه اول رفتیم برای بابا و مامان سیرابی مغز زبان خریدم (اییییییی متنفرما) بعد اجی و اقای ن رفتن پیتزا پیتزا من اصن دلم پیتزا نمیخاس :( اصن گشنمم نبود حتی :)) اما خو نمیشد ک منم گفتم دونر میخوام ازونجام رفتیم هیزم برا من دونر خریدیم و رفیم خونه مراسم بخور بخور :)) اخر شبم برگشیم خونه و لالا :) الانم ک طبق معمول جمعه ها من ب جا خوابیدن بیدارم  برم یکمی اقای ن اذیت کنم بیدار شه صبونه خوشمزه بخوریم :) شکموام خودتونید:)))))) 

شب شاید بریم خونه مادرشو اینا حالا نمیدونم اما الان میخوام ازمون تعیین سطح ایلتس بدم :) برا رفتن ایلتس ٦ میخواد :/ ایشششش حالا من موندم وارشد و ایلتس و نخوندن 

جمعتون خوشگل بوووووس 

پ ن: تا حالا مردی رو سر قبر عشقش دیدید؟ وقتی دستش میذاره رو سنگ..... الهی هیچوقت نبینید

سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران گرفتن خودت از آنها باشد.

سلام چهارشنبه :) 

اوخ اوخ غیبت کدم؟ببشید 

خوبین؟ خوشید؟ سلامتید؟ الهی شکر مام خوبیم ب جد خاله پری ک دیشب خفتمون کرده ملالی نیست شکرخدا 

٢روز گذشته خوب بود یه شبش ک خونه مامان اینا بودیم  و کلی خوشید و فردا شبش یعنی پریشب خونه مادرشوهرجان :) اخه بنده ی شکمو هوس مرغ پلو کردم ظهرش ز زدم ازش خواسم بپزه و رفتیم شب اونجا یه دل سیرررر خوردما :))) بعدشم میوه و.. اوفدیم خونه و ب صورت کاملا ناگهانی بعد دو هفته هم اغوشی داشتیم واقعا خوب بود :) (خجالتم خوب چیزیه) من نمیدونم چرا بعضی از خانوما میگن کل لذتش برا اقایونه من ک ب شخصه وقتی نباشه اذیت میشم و وقتی مث اینبار در حد اعلا باشه قشنگ از قیافم معلوم میشه :)))) دیشبم بعد کلاس دوباره بنده ی شکمو:)) رفتم فیله خردم اومدم خونه با اقاى ن مرغ کریپسی خوشمزه با سیب زمینی سرخ کرده فراوان درست کدیم یه عالمه بودااااا دوتایی خوردیم وای دهنم اب افتاد باز از فکرش :)) سریال جدیده رو نگاه کردیم تا اینجاش ک خوب بوده بعدش رئال بازی داشت منم سرم گذاشم رو پای اقای ن و خوابم برد نصفه شب ک تو تختمون بیدار شدم هنگ بودم ک کی خوابیدم و چرا اینجام :) قرص خوردم و چسبیدم ب شوفاژ بعد یک ساعت تلاش خوابم برد و بعدشم ک بیدار شدیم کلی لوسیدم و رفتیم سرکار اونجام خوب بود ٢ تا کارآموز اومده اما امیدی ب قبولیشون نیست میدونم :/ ظهرم ک ب خاطرفست بودن من اقای ن استانبولی و منم ١٠٠ گرم سیب زمینی ابپز خوردم و سریال و الانم ک باز رفت سرکار منم ولو روتختم و حس هیچ کاری ندارم حالا شاید زنگ بزنم خونه مامان اینا بحرفم باهاشون برا شامم فعلا تصمیم نگرفتم فک کنم عدسی خوب باشه خودمم میتونم بخورم 

هووم همینا دیه فردام ک صبح تعطیلم برم ببینم از کدوم بانک میتونیم برا وام اقدام کنیم الهی ک جور شه واقعا ب ماشین احتیاج داریم 

التماس دعا 

روزتون خوشل موشل 

جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . . .

سلام یکشنبه جان :) 

خوبین؟ چ خبرا؟ این سکوتی ک همتون با هم اختیار کردید رو عاشقم :)))) اشکال نداره مام دلمون خوش میکنیم به آمارگیر:) 

دیروز بعد نوشتن پستم رفتم سرکار تا ٢:٣٠ مثل همیشه حرص خوردم مثل همیشه گفتم کی میشه نیام دیه و... بعدش برگشتم خونه سریع یه تخم مرغ گذاشتم اب پز شه و ازونورم کلم خوردم کردم و فسنجون اقای ن گرم کردم ٣ اومد خونه ناهار خوردیم یکمی استراحت ٣:٣٠ پاشدم حاضر شدم اخه ٤ کلاس داشتم رفتم کلاس بعد کلاس با یکی از همکارا راجع ب ایلتس حرف زدیم( یادم باشه یه رمزدار راجع ب ایشون بنویسم) و بعدش رفتم پیش اپلاسیون کارم قرار بود براش نمونه موم ببرم طی یک مبادله کالا ب کالا موم دادم مایع ظرفشویی گرفتم ازش :)) سوار اژانس شدم اومدم خونه با اقای ن صحبت کردم توضیح دادم و بهش گفم لطفا باقالی :)) اوشونم گف بازم؟؟؟؟ گفم بلی :))))) خو دوس دارم دیه 

ازونجایی ک خودم فست بودم گفم اقای همسر شام نیمرو بخوره منم باقالیم همون شاممه دیه 

یه سریال دان کردم ٢ قسمتش دیدیم ب نظر ک قشنگ میاد اقای ن شامش خورد قبل شام دیوانه جان برگشته میگه ب نظرت میتونم پیشونیت گاز بگیرم؟ منم گفم امتحان کن:) ایشونم نامردی نکرد دید نمیتونه گاز بگیره مک زد یکم ک گذشت داشت شام میخورد برگشتم طرفش دیدم چشاش چهارتا شد گف واااای خاک ب سرم یکم لک شد گفم اشکال نداره قبل خواب رفتم مسواک یهو تو اینه دیدم پیشونیم شده مث اونا ک مهر داغ میکنن میزنن :)))))) انقده دعواش کردم اوشونم مظلوم شده بود ( من اصلا کبود نمیشم نمیدونم چرا اینبار شد) خلاصه یخ و عسل و.. زدیم یکم بهتر شد لالا کدیم و امروزم اقای ن میخواست بره شهرستان منم بعد این پست یکم دراز بکشم و بعد حاضر شم برم برا ظهر ناهار نداریم باید موقع برگشتن یه چی بخرم یا بیام تا برمیگرده بپزم :) شبم خونه ی مامان اینا میخوایم بریم اخ جون :) 

راستش داشتم فک میکردم برم یه قلک بخرم هروز یکم پول توش بندازم ببینم جمع میشه :)) اخه یکی از دوستام اینکارو کرده بود میگف خیلی خوب براش جواب داده حالا باید امتحان کنم 

روز خوبی داشته باشید

وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . .

سلام شنبه :) 

شنبه ها رو.... اما نمیخوام بنویسمش ک بهش موج منفی بدم پس امروز روز فوق العاده ای برام :) 

دیروز بعد نوشتن پستم رفتم ارایشگاه و ساعت ١٢ بود برگشتم خونه بدوبدو حاضر شدم یهو تل اقای ن ز زد خان داداش بودن فرمودن میایم دنبالتون :) ٥ دقه بعدش من و جاری جان پشت داداشا جلو پیش ب سوی خانه مامان :) سر راه دوغ و چیپس و ماست موسیر خریدیم ناهار جاتو خالی لوبیا پلو خوشمزه بود با سبزی و سالاد شیرازی و دوغ خوردیم و بعدش حرف رفتن ما از ایران شد . اخه چند وقتیه اقای ن ب شدت پیگیره ک اگه شد بریم :/ خو من دوس ندارم دلم برا خانوادم تنگ میشه اما اوشون میفرمایند اینجا ما جای پیشرفت نداریم :( خان داداشم ب شدت حمایت ک اره برید و.. انقد بلاخره شرایط این کشور شرایط اون کشور کردن ک ساعت ٦شد و وقت رفتن اخه قرار بود بریم پیش نی نی خان با خان داداش اینا رفتیم و تو یه مسیری پیاده شدیم شکر خدا ک همه جا تعطیل بود بلاخره یه اسباب بازی فروشی پیدا کردیم یه ارگ ک شکل حیونا و صدای حیونا بود خریدم کلی موزیکال و نور داشت برا شام املت پزیدم ساعت ٨ بود ک سانى گف بیاید دیگههههه مام رفیم الهی فداش شم گرد بود گردتر شده شیطووووون کلی دیشب بازی کردیم ب شدت هم میونش با اقای ن خوبه ١١:٣٠ بود داداش جان زحمت رسوندن مارو کشیدن شب موقع خواب ب خدا گفتم واقعا یه ماشین معمولی بخدا گرون و خفنم نه چیزیه ک تو با اون همه عظمت از ما دریغش کردی؟ طرف اختلاس میکنه هرکار میکنه ما جرات ١٠ تومن وام گرفتنو نداریم :( کاش زودی درست شه :( دیه نزدیک ساعت ٩ برم حاضر شم و سرکار :) امروزم ک فستم و الان کمی پلو پزیدم اقای ن با فسنجونی ک داره بخوره :) روز خوبی داشته باشید عشقولیا 

خدایا !! راهی نمیبینم ! آینده پنهان است ... اما مهم نیست ! همین کافیست که تو راه را می بینی و من تو را ...

سلام صبح همگی خوشل موشل

یه خاتون ورزش کرده+لاک زده+دم نوش خورده+داره کارتون زنان کوچک میبینه+ساعت 10:30 وقت ارایشگاه داره داره باهاتون میحرفه
دیروز بعد تموم شدن کلاسم راهی خونه مامان اینا شدیم همین ک رسیدیم اجی شروع کرد بریم بیرون بریم بیرون حاضر شدیم و 3 تایی رفتیم فروشگاه ساحل اخه اجی اتو مو منم کرم پودر و پنکک میخواسم

اونجا فک کنم یه ساعتی بودیم انقددد ک فروشندش حرفید و انتخاب های من طول کشید اخه من میخواستم مثل همیشه اکتی پور بخرم و اوشون گفتن نه بیا فلورمار ببر خیلی خوبه و. اینجوری شد ک یه پنکک و کرم پودر فلورمار خریدم و اجیم خریداش کرد رفتیم داروخانه و داروهای باباییم خریدیم و پیش ب سوی کورن داگ 2 تا خریدیم و من و اقای ن نصف کردیم و اجی تنها خورد وای ک چقد خوشمزه بود دلتون نخاد

رفتیم خونه و شام خوشمزه مامان پزو خوردیم بعدشم اسم و فامیل بازی کردیم من ک دستم تنده و انقد ک بازی کردم تند تند ج میدادم و استپ میگفتم بقیه اعتراض میکردن :))) خلاصه خیلی خوش گذشت شبم برگشتیم خونمون و تا رسیدیم من بدو بدو تمرین روز 4 کتاب معجزه رو انجام دادم و بعدش لالا

قراره امروز 10:30 برم ارایشگاه اصن یه ابرو خفنیم برا خودم :)) 8 بیدار شدم و یکم هولاهوپ و چرخونک زدم ناخنام لاک زدم بعدش گفتم بنویسم اقای ن هم ک خوابه و هر ازگاهی اعتراض میکنه جمعسااااااااا بیا بخواب چرا بیداری :)))))) خو من معمولا زود بیدار میشم

ساعتم ک 10 شد برم حاضر شم ک خوشگلاسیون منتظرمه جمعتون خوشل دوست جونام

پ ن :

خوشبختی ینی 

دوست داشتن کسی که دوستت داره