روزمرگی هاى یک خاتون

اینجا منم و روزهاى در کنار تو بودن

روزمرگی هاى یک خاتون

اینجا منم و روزهاى در کنار تو بودن

بودن یا نبودن!

سلام یکشنبه جان ! 

وایییی شقده نبودمااااا اصن نمیدونم چرا نبودم واقعا انگار وقت نمیکردم ک بنویسم اما دلم خیلی تنگ شده بود :) 

اینجا دیه پاییز شروع شده از دیروز بارون میزنه البته تاخیر کرده قبلنا اینجا از شهریور دیه پاییز بود :) البته با اینکه من پاییز و زمستون دوس ندارم اما دیروز کلی خوش ب حالم شد و لباسای جدید پوشیدمو و کلیم همه تو اموزشگاه میگفتن چقده قشنگ شدی :) اوضاع با مامانم اینا اوکیه ! با مادرشوهر اینا رو ب اوکیه! و با همسر بزنم ب تخته بهتر و بهتره ! 

جلسه مشاوره هنوز وقت نشده برم اما همون یه جلسه تاثیر ب سزایی داشت واقعا بهتر شدم و حتی تونستم کم کم همسرو بذارم تو اولویت !!! 

الان همسر دوباره رف ماموریت یکی از شهرستانا نزدیکه اما خو تا شب نیستش احتمالا شب برای شام ته چین درست کنم خیلی وقته نخوردیم از طرفیم ته چین عشق باباس شاید ز بزنم یا با اژانس بفرستم :) 

پنج شنبه اکثر بانکا سر زدم و تنها جای اوکی برامون ملت بود باید ١/٥ میلیون واریز کنیم برا ١٠ تومن ب خاطر همون منم ب برادرشوهر گفتم و اونم داد خیلی دوسش دارم نه ب خاطر این ١/٥ تومن ب خاطر تکیه گاه بودنش دیروز ک پولو واریز کرد کلی غصش خوردم همکار میگف وا؟ وظیفشه و.. منم گفتم مساله اون نیس مساله اینه ک هیچ کس نبوده ب این کمک کنه اول زندگیشون اما اون همیشه هوای مارو داشته تا جایی ک تونسته خیلیم بیشترررررر 

حالا ایشالا فردا صبح همسر بره و کارا وام بکنه و بتونیم هرچه سریعتر وام بگیریم و ماشین بخریم 

باید ببریم اخرین ٥٠٠ تومن اتلیه رو هم بدیم و البومونو بگیریم باشد ک دیه قرضای عروسی ت بشه! 

امروز جلسه دوم باشگاه باید یه تشکچه کوچولو درست کنم ظهر برا خودم ک انقد باسن محترم درد نگیره والا جلسه پیش جیگرم دراومد خخخخخخ 

زیاد حرف زدم؟ خو سعی کردم همه ذهن مشغولیام بنویسم :) 

فعلا بای بای 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.