روزمرگی هاى یک خاتون

اینجا منم و روزهاى در کنار تو بودن

روزمرگی هاى یک خاتون

اینجا منم و روزهاى در کنار تو بودن

خدایا !! راهی نمیبینم ! آینده پنهان است ... اما مهم نیست ! همین کافیست که تو راه را می بینی و من تو را ...

سلام صبح همگی خوشل موشل

یه خاتون ورزش کرده+لاک زده+دم نوش خورده+داره کارتون زنان کوچک میبینه+ساعت 10:30 وقت ارایشگاه داره داره باهاتون میحرفه
دیروز بعد تموم شدن کلاسم راهی خونه مامان اینا شدیم همین ک رسیدیم اجی شروع کرد بریم بیرون بریم بیرون حاضر شدیم و 3 تایی رفتیم فروشگاه ساحل اخه اجی اتو مو منم کرم پودر و پنکک میخواسم

اونجا فک کنم یه ساعتی بودیم انقددد ک فروشندش حرفید و انتخاب های من طول کشید اخه من میخواستم مثل همیشه اکتی پور بخرم و اوشون گفتن نه بیا فلورمار ببر خیلی خوبه و. اینجوری شد ک یه پنکک و کرم پودر فلورمار خریدم و اجیم خریداش کرد رفتیم داروخانه و داروهای باباییم خریدیم و پیش ب سوی کورن داگ 2 تا خریدیم و من و اقای ن نصف کردیم و اجی تنها خورد وای ک چقد خوشمزه بود دلتون نخاد

رفتیم خونه و شام خوشمزه مامان پزو خوردیم بعدشم اسم و فامیل بازی کردیم من ک دستم تنده و انقد ک بازی کردم تند تند ج میدادم و استپ میگفتم بقیه اعتراض میکردن :))) خلاصه خیلی خوش گذشت شبم برگشتیم خونمون و تا رسیدیم من بدو بدو تمرین روز 4 کتاب معجزه رو انجام دادم و بعدش لالا

قراره امروز 10:30 برم ارایشگاه اصن یه ابرو خفنیم برا خودم :)) 8 بیدار شدم و یکم هولاهوپ و چرخونک زدم ناخنام لاک زدم بعدش گفتم بنویسم اقای ن هم ک خوابه و هر ازگاهی اعتراض میکنه جمعسااااااااا بیا بخواب چرا بیداری :)))))) خو من معمولا زود بیدار میشم

ساعتم ک 10 شد برم حاضر شم ک خوشگلاسیون منتظرمه جمعتون خوشل دوست جونام

پ ن :

خوشبختی ینی 

دوست داشتن کسی که دوستت داره

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.